بدون عنوان
کلی نوشتما پرید همش نمیدونم اینم هست دیگه ولی ما روشو کم میکنیم دوباره مینویسیم داشتم میگفتم بالاخره امروز تلسمش شکسته شد و اخرش یه بلوز واست خریدم بعد چند خریدن و عوض کردن یه بار از دوشم برداشته شد و دیگه اینکه مادرجونتم امشب اینجاس شب چهارمه اخرین شبه شیفت خونه ماست تنها نمیخوابه شبها میترسه برای همین میاد خونه ما و عموها شیرینی مونم که خریدیم امشب و شکلات و نقل بدک نشد راستی یکی از فروشندها کد یه جعبه رو اشتباه داد مجبور شدیم دوباره بریم و با کلی منت اجازه دادن وارد شیرینی فروشی شیم اخه خیلی شلوغ بود ولی عوضش کرد قاچاقی این عکسا ماله دیروزه که داری خفن و وحشتناک شکلات میخوری راستی نازنین ماما...
نویسنده :
نازنین جون و مامانش
23:42